۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

آبشار هفت چشمه ، اوج وقار و زیبایی


جمعه 15 آبان 1388 ، مسیرهای هموار مهرشهر کرج میزبان بچه های افق بود. گذر از بین مزارع طراوت خاصی به برنامه داده بود مخصوصا وقتی که با خوردن گل کلم ترد و تازه هم همراه شد :) رکاب زدن کنار ریل را آهن هم تازگی داشت. بچه ها عکسهای جالبی روی ریل انداختن و در همین حین پسرکی با حسرت و از پشت میله های امام زاده به ما زل زده بود. ازش عکس انداختم ولی الان میبینم که با موبایل خودم نبوده :| دیدن نمادهای فقر همیشه آدم مزحکی رو جلوم میاره که جبر و اختیار رو برامون شرح میداد ...


مگه میشه روز جمعه رو به این راحتی از دست داد وقتی کلی انرژی تلانبار شده باقی مونده. هممممم ... شش نفری تصمیم گرفتیم ماجراجویی کنیم. کجا بهتر از جاده رویایی من با بیشمار مکانهای زیبا و ناب. اینبار هدف هفت چشمه ، آبشاری در انتهای مسیری سخت که از آدران راه خودش رو از مسیر اصلی جدا میکنه.


هر چقدر جلوتر میرفتیم سختی مسیر بیشتر میشد. به همون اندازه هم زیباییهای طبیعت بیشترو بیشتر خودنمایی میکردن. سوژه برای عکس گرفتن تمومی نداشت و منم که حریص ثبت لحظات ... حمل دوچرخه ها هم برای خودش داستانی بود. جا داره یادی هم از امید بکنم که کمک زیادی به بچه ها کرد.


و ... wow ... وقتی که به آبشار رسیدیم از زیباییش واقعا غافلگیر شدیم. من که وقتی کنارش رفتم کلا Refresh شدم ، هر چند خیس خیس هم شدم :) مطمئنم تصاویر نمیتونن زیبایی واقعی اون مکان رو ثبت کنن ولی سعیمو میکنم :


دوست خوبم علیرضا هم تو بلاگش دوچرخه من ملینا شرح جالبی از اون روز آورده که خوندنش خالی از لطف نیست.


هیچ نظری موجود نیست: