۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

شروع

تحقق بخشیدن به یک سری رویاهای قدیمی ، فرار از زندگی یکنواخت و ماشینی ، مدتها ذهنمو مشغول کرده بود ولی عملی کردنش نیاز یه کاتالیزور داشت. شرایط انتخابات و انرژی که قبل و بعد از انتخابات گذاشتم که در نهایت منو به سرخوردگی مطلق رسوند ، پایه ای شد برای شروع این فعالیت جدید ...
آستینها رو بالا زدم و برای اقدام عملی شروع به تحقیق کردم. توی نت منابع زیادی برای پیدا کردن گروه دوچرخه سواری مناسب نبود تا اینکه از طریق این وبلاگ با باشگاه افق آشنا شدم که در کرج فعالیت داشت. همینجا هم جا داره از وبلاگ جالب ایشون تشکر کنم که واقعا منو تهییج کرد و همین که عاملی شد که خودمم بلاگی داشته باشم تا روزی برسه که نفر دیگه ای رو علاقه مند کنم.
ضمنا ابتکار جالب برگزیدن نام رو هم به ذهنم رسوند. حالا مرکبی که تصویرشو میبینید بوکفالوس نام داره. سیاه تر از زاغ ، رام نشدنی و سوار بر باد. تعابیره قشنگیه نه؟


توی مطلب اول اهدافم رو هم مینویسم تا روزی برگردمو دوباره مرورشون کنم. به طور کلی انگیزم برای شروع ،مسافرت با دوچرخه بود. هدف کوتاه مدتم رکاب زدن جاده چالوس زیباترین جاده خاورمیانه و در مراحل بعدی ایران گردی و جهان گردیه. بله جهان گردی چرا که نه ! همین امروز صبح توی اتوبان یه زوج مو بور فرنگی رو دیدم که با خورجینهای روی چرخهاشون داشتن رکاب میزدن. بنده خداها سر یه ورودی به اتوبان بدجوری گیج شده بودن و نزدیک بود تصادف کنن. فکر کنم هنوز با فرهنگ رانندگی اینجا آشنا نشدن ! زمان خرید مرکب من هم 1388/5/22 برای ثبت در تاریخ .

هیچ نظری موجود نیست: